بسا کس که بامدادى را دید و به شامگاهش نرسید ، و بسا کس که در آغاز شب بر او رشک بردند و در پایان آن نوحه کنانش گریستند و دریغ خوردند . [نهج البلاغه]
عشق دوستی -کامپیوترو فناوری اطلاعات -جوک -پیامک
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.

    ای بهار زندگی ام

    اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

    اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد

    برگرد

    باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

    باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

    باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.

    بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

    بدان که قلب من هم شکسته

    بدان که روحم از همه دردها خسته شده.

    این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.

    بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام...

     



    هاجر خدابنده لو ::: شنبه 87/3/25::: ساعت 7:14 صبح
    نظرات دیگران: نظر

     معلم پای تخته داد می زد
     صورتش از خشم گلگون بود
     و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان بود

    ولی ‌آخر کلاسی ها
    لواشک بین خود تقسیم می کردند
    وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد

    برای آنکه بی خود، های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
    تساوی های جبری رانشان می داد
    خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
    غمگین بود
    تساوی را چنین بنوشت

    یک با یک برابر هست

     از میان جمع شاگردان یکی برخاست
    همیشه یک نفر باید به پا خیزد
    به آرامی سخن سر داد
    تساوی اشتباهی فاحش و محض است

    معلم
    مات بر جا ماند !

    و او پرسید
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز

    یک با یک برابر بود
     

    سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت

    معلم خشمگین فریاد زد
    آری برابر بود.

    و او با پوزخندی گفت
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود
    آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود
    وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
    پایین بود
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود
    آن که صورت نقره گون
    چون قرص مه می داشت
    بالا بود
    وان سیه چرده که می نالید
    پایین بود
    اگریک فرد انسان واحد یک بود
    این تساوی زیر و رو می شد
    حال می پرسم

    یک اگر با یک برابر بود

    نان و مال مفت خواران
    از کجا آماده می گردید
    یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟

    یک اگر با یک برابر بود


    پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
     یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟

    یک اگر با یک برابر بود


    پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟

    معلم ناله آسا گفت
    بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
     

    یک با یک برابر نیست

     



    هاجر خدابنده لو ::: شنبه 87/3/25::: ساعت 7:13 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    متن وصیت نامه داریوش کبیر :

    اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.

    اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
    مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .

    ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
    هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
    کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
    اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
    توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
    افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
    امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
    همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
    بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
    زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
    هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
    عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
    بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .

     



    هاجر خدابنده لو ::: شنبه 87/3/25::: ساعت 7:12 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    مارو باش چی فکر می کردیم چی شد!!!

     

    مارو باش که فکر می کردیم میشه عاشق بود و موند 

    مارو باش که فکر می کردیم میشه از عاشقی خوند

    مارو باش یه عمریه از عاشقی دم می زنیم

    عمریه که چونه زیاد و از کم می زنیم

    مارو باش  مارو باش  مارو باش

    چی فکر می کردیم و چی شد

    چی میشد اگه دروغ تو لحظه ما جا نداشت

    چی میشد اگه دو رنگی هم دیگه معنا نداشت

    کاش میشد واسه هوس رفاقتا رو نفروخت

    کاش میشد صداقتو رو تن هر آینه دوخت

    چرا ما آدما گاهی وقتا خیلی بد می شیم

    واسه راه همدیگه خواسته نا خواسته سد می شیم

    جای مرهم واسه زخم عاشقا نمک می شیم

    هر کی با ما صادقه باهاش پر از کلک می شیم

    دلخوش هر کی شدیم تو زرد از آب در اومدش

    وقتی دلتنگی بیاد هیشکی نمیاد به دادش

    ندونستیم چرا وقتی نوبت ماست دیر میشه

    حرفای خوب واسه ما زخم زبون و تیر میشه

    شاید اما ندونستیم زندگی چه شکلیه

    کی سر کاره کی نیست اصلا دنیا دست کیه

    ما به هر حال می پریم بی چشم و دل بی پر و بال

    ما به مشکی دلخوشیم دو رنگی ها رو بی خیال

     

     



    هاجر خدابنده لو ::: پنج شنبه 87/3/23::: ساعت 7:29 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    لبانت
    به ظرافت شعر
    شهوانی ترین بوسه ها را به چنان شرمی مبدل می کند
    که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
    تا به صورت انسان دراید

    و گونه هایت
    با دو شیار مّورب
    که غرور تو را هدایت می کنند و
    سرنوشت مرا
    که شب را تحمل کرده ام
    بی آن که به انتظار صبح
    مسلح بوده باشم،
    و بکارتی سر بلند را
    از رو سپیخانه های داد و ستد
    سر به مهر باز آورده ام


    هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
    که من به زندگی نشستم!

    و چشمانت از آتش است

    و عشقت پیروزی آدمی ست
    هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

    و آغوشت
    اندک جائی برای زیستن
    اندک جائی برای مردن
    و گریز از شهر
    که به هزار انگشت
    به وقاحت
    پاکی آسمان را متهم می کند


    کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
    و انسان با نخستین درد

    در من زندانی ستمگری بود
    که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
    من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

    توفان ها
    در رقص عظیم تو
    به شکوهمندی
    نی لبکی می نوازند،
    و ترانه رگ هایت
    آفتاب همیشه را طالع می کند

    بگذار چنان از خواب بر ایم
    که کوچه های شهر
    حضور مرا دریابند
    دستانت آشتی است
    ودوستانی که یاری می دهند
    تا دشمنی
    از یاد برده شود
    پیشانیت ایینه ای بلند است
    تابنک و بلند،
    که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
    تا به زیبایی خویش دست یابند

    دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
    تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
    تا عطش
    آب ها را گوارا تر کند؟

    تا آ یینه پدیدار آئی
    عمری دراز در آن نگریستم
    من برکه ها ودریا ها را گریستم
    ای پری وار درقالب آدمی
    که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
    حضور بهشتی است
    که گریز از جهنم را توجیه می کند،
    دریائی که مرا در خود غرق می کند
    تا از همه گناهان ودروغ
    شسته شوم
    وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود


    احمد شاملو



    هاجر خدابنده لو ::: پنج شنبه 87/3/23::: ساعت 7:29 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 41
    بازدید دیروز: 29
    کل بازدید :51046

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    عشق دوستی -کامپیوترو فناوری اطلاعات -جوک -پیامک

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    کسب درآمد ، کسب درآمد اینترنتی ، اشتغال ، استخدام ، حقوق ثابت ، حقوق مکفی ، بدون سرمایه ، کاریابی
    بهار 1387 - عشق دوستی -کامپیوترو فناوری اطلاعات -جوک -پیامک
    آموزش فتوشاپ 10 با 56 پروژه عکاسی دیجیتال
    فون های دیجیتالی برای آتلیه کودک وآلبوم عروس
    بک گراندهای ویدئویی جهت میکس ومونتاژ فیلم
    آموزش آشپزی توسط معروف ترین آشپز جهان (کاملا فارسی)
    جدیدترین نرم افزارهای آرایشگری - به همراه وارد کردن عکس خود
    قویترین نرم افزارهای طراحی سه بعدی منزل در نمای داخلی و خارجی
    آموزش راه اندازی شبکه و گیم نت وکافی نت
    کلیپ ادیوس وپریمیر برای میکس فیلم عروسی
    حسابداری بازاریان مخصوص کسبه ومشاغل آزاد
    نرم افزار کلبه مخصوص مشاورین املاک با آموزش
    کارگاه وب مخصوص دانشجویان و دانش آموزان
    کارگاه میکس 4 جامعترین آموزش ادیوس درایران
     کارگاه فلش آموزش تمام منوهای فلش با پروژه
     خودتان بازی بسازید و بازی کنید - خیلی اسان و جذاب و حرفه ای
    ابزارهای اتوران سازی 2008با مولتی مدیا بیلدر
    دنیای بازی و بازیهای کودکانه هدیه ای مناسب
     آموزش مقدماتی و پیشرفته سایت با php nuke
    موزیک های شاد و بی کلام برای میکس فیلم
    جادوی خنده را ببنید و از خنده غش کنید
    موزش جامع اتوکد و انیمیشن سازی با Max9
    جدیدترین نرم افزارهای در King Best 2008
     ویندوزXP سرویس پک 3 با مدیا پلیر 11
     آموزش فارسی کردن گوشی در کارگاه موبایل
    آموزش ساخت کلیپ عشق وآلبوم عکس زندگی
    جادوی سفید آموزش600ترفند ناگفته ی کامپیوتر
    ابزار کارگاه موبایل کلیپ و موزیک ، تم ، بازی
    ادیوس 4.5 ،لیکویئد،بوریس افیکس،مدیا استودیو
    مجموعه ای از بهترین ویندوزهای کاربردی 2008
    حسابدار کامپیوتر برای فروشگاههای رایانه ای
    خنده و طنز - موزیک - فون دیجیتالی در ایران CD
    نورافشانی های تصویری و فیلم کروماکی مونتاژ
    نرم افزار وآموزش آرایشگری به سبکی نوین
    کلیپ ای عشق و نازی در کلیپ 17پریمیر
    آموزش کامپیوتر از مقدماتی تا پیشرفته
    مجموعه ژورنال جدید و به روز معماری داخلی و طراحی دکوراسیون
    ترانه های کودکانه  هم صوتی و هم تصویری !!!!
    مجموعه ای از زنگ های تمام گوشی ها !!!
    آموزش زبان نصرت 2 بر روی موبایل!!!!!
    آموزش ایروبیک برای بانوان !!!!!!!
    کسب درآمد ، کسب درآمد اینترنتی ، اشتغال ، استخدام ، حقوق ثابت ، حقوق مکفی ، بدون سرمایه ، کاریابی


    کلکسیون کدهای جاوا