چیزی نگو قسم نخورتمام حرفات یه دروغه
کسی نگفت خودم دیدم خونه ی قلب تو شلوغه
چیزی نگو لیاقتت عشق مقدسم نبود
حس میکنم نبودی وبودنت یه قصه بود
تو دیگه مردی واین حرف آخره
بزار عشق تو از خاطرم بره
فکر میکردم قلبت مال منه
اما انگار صد شاخه میپره
اسمتو پاک کردم از تو دفترا
بیخودی قسم نخور دیگه سخته برام
توروباور داشتم میخواستمت
چرا آتیش کشیدی همه ی باورام
کسی نگفت بهم من خودم دیدم
اما راستشو بخوای یه چیزی نفهمیدم
چرا وقتی تو رو از عشق خالی دیدم
به جای گریه به حالت می خندیدم
شایدم واسه اینه که دیگه بی ارزشی
واسه ی همه عروسک نمایشی
تو که میگذری ساده از اون همه عشق
لیاقت نداری دیگه با من باشی
( رضا صادقی )
هاجر خدابنده لو ::: شنبه 87/3/11::: ساعت 3:8 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 57
کل بازدید :51330
بازدید دیروز: 57
کل بازدید :51330
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>لوگوی دوستان<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<