شب سلیس است و یکدست و باز.
شمعدانی ها
و صدادارترین شاخه ی فصل ماه را می شنوند.
پلکان جلو ساختمان
در فانوس به دست
و در اسراف نسیم
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های ترا
چشم تو زینت تاریکی نیست.
پلک ها را بتکان کفش به پاکن و بیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام ترا مثل یک قطعه اواز به خود جذب کنند.
پارسایی است در انجا که ترا خواهد گفت:
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است.
هاجر خدابنده لو ::: سه شنبه 87/3/21::: ساعت 7:47 صبح
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 3
کل بازدید :51133
بازدید دیروز: 3
کل بازدید :51133
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>لوگوی دوستان<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<