خرمن زلف من کجا؟ شاخه یاسمن کجا؟
قهر ز من چه می کنی ? بهر تو همچو من کجا؟
صحبت باغ را مکن پیش بهشت روی من
سبزه ی عارضم کجا؟ خرّمی چمن کجا؟
لاله و من چه نسبتی؟ ساغر او ز می تهی
ساق فریب زن کجا؟ ساقی سیمتن کجا؟
غنچه دهان بسته یی ? پیش لب شکفته ام
گرمی بوسه ام کجا؟ سردی آن دهن کجا؟
نرگس و دیدگان من؟ وای از این ستمگری
در نگهم ترانه ها ? در نگهش سخن کجا؟
بر سر و سینه ام مکش دست که خسته می شود!
نرمی پیکرم کجا؟ خرمن نسترن کجا؟
این همه هیچ ? بهر تو ? یار ز خود گذشته یی
دوستی ِ تو خواسته ? دشمن خویشتن کجا؟
می روی و خطاست این ? شیوه ی نابجاست این
قهر ز من چه می کنی؟ بهر تو همچو من کجا؟
دفتر عمر مرا?
با وجود تو شکوهی دیگر?
رونقی دیگر هست
می توانی تو به من?
زندگانی بخشی?
یا بگیری از من?
آنچه را می بخشی.
در عشق تو تنها بودم
چون جوانی که دیده به عشق می گشاید
و از جوانی خود سرمست بودم
و سراپای ترا غرق بوسه می ساختم
این داستان گذشته ایست
که هرگز فراموش نمی کنم.
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک ! هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
پرنده مردنی است
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخاهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :51004